بدون عنوان
عزيز دل ماماني سلام ببخش نفسم كه كمتر ميام واست بنويسم. سعي ميكنم زود زود بيام از اين به بعد از اين چند روزه واست بگم : دفعه اخري كه رفتم پيش خانوم دكتر . بهم اجازه دادش كه بريم مسافرت .من و بابايي كلي خوشحال شديم . هم حال و هوامون عوض ميشه هم مامان بزرگ و بابا بزرگ و عمو رو ميتونيم از شهر ببريم بيرون اونا هم ي مدتي دور باشن از اينجا و روحيه شون بهتر بشه . فقط همش دعا دعا ميكنم شما توي اين سفر خيلي خسته نشي و منم اذيت نشم و باعث ناراحتي كسي نباشم. ولي ميدونم كه شما هم مثل منو بابايي سفرو خيلي دوست داري . كلا عشق دردر و بيرون رفتني فدات بشم همين الانشم هر وقت ميريم بيرون تكونات ي جور ديگه ميشه و ماماني ميدونه كه شما هم خوشحالي ا...
نویسنده :
مامان فاطمه
21:12